everything is there
سلااااااااااااام امیدوارم از این وب خوشتون بیاد بازم سر بزنید و هر چیزی که میخوایند بگین اینجا از همه چیز اپ میشه
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم لحظات خوبی رو در این وب سپری کنید اینجا همههههههههههه چیز پیدا میشه هر چی خواستین توی بخش نظرا بگین سعی کنید اخرین پست باشه ممنون به امید خوشحالیه همتون بااااااااااای

پيوندها
مرتضی
اس ام اس
lovely ss
my best dream
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان everything is there و آدرس ourbestworld.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 21410
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


.

نويسندگان
helen

آرشيو وبلاگ
فروردين 1391
اسفند 1390


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: 13:15 :: نويسنده : helen

 

 

                                         


لیدی گاگا معتقد است که وقتی به خواب می رود شیطان رویاهای او را شکار می کند!
او از دیپاک چوپرا مشاور معنوی و پزشک سابق مایکل جکسون، درخواست کمک کرد تا ارواح شیطانی را از رویاهای وحشتناک او دور کند. دیپاک با برگزاری جلسات مشاوره برای مایکل جکسون به او کمک می کرد که الگوهای تنفسی اش را تغییر دهد و بهتر بخوابد.
گاگا گفت:" من دائما" یک رویای وحشتناک می بینم. هر شب خواب می بینم که یک روح در خانه من وجود دارد ، این روح مراهمراه خودش به اتاقی می برد که در آنجا دست و پاهای یک دختر بلوند با طناب بسته شده است و از اطراف کشیده می شود.
" من این خواب را برای دیپاک تعریف کردم و به او گفتم که این خواب آنقدر ترسناک بود که من فکر کردم شاید یک روح شیطانی سعی می کند کنترل مرا بدست بگیرد."
" اما او به من خندید و گفت من باید یاد بگیرم این افکار جنون آمیز را از سرم بیرون کنم .من به او گفتم:شیطان سعی می کند کنترل مرا بدست بگیرد اما من دختر خوبی هستم ! اما به من گفت که اصلا" نباید نگران باشم."
" این ستاره پاپ ۲۵ ساله از این دکتر هندی در خواست کرد که او را هیپنوتیزم کند و به او کمک کند تا از شر این خواب شیطانی خلاص شود."
او به روزنامه دیلی استار گفت:"من قصد دارم از روشهای درمانی دیپاک استفاده کنم و بوسیله هیپنوتیزم از شر این رویاهای وحشتناک خلاص شوم."

 
پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: 13:0 :: نويسنده : helen

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

یک پسر پس از اینکه عاشق معلمش شد با او رابطه نامشروع برقرار کرد و سپس ازدواج کردند!
این پسر در سن 13 سالگی عاشق معلم 43ساله اش شد و سپس توانست معلم خود را نیز راضی کند که با او ازدواج کند!
پس از مشخص شدن این موضوع مقامات قضایی ابتدا خانم معلم را دستگیر کردند چرا که با پسری که کوچکتر از سن قانونی بوده رابطه برقرار کرده است اما در دادگاه پس از صحبت های معلم، پسر در جایگاه قرار گرفت و اعلام کرد تمام این ماجرا بخاطر درخواست او بوده و معلمش هیچ نقشی نداشته و آنها عاشق یکدیگر شده بودند.

 


سرانجام دادگاه از زندانی کردن معلم منصرف شد اما او را از شغلش برکنار کرد و پس از 4 ماه آنها با یکدیگر ازدواج کردند هم اکنون منتظر به دنیا آمدن فرزندشان هستند. این پسر هم اکنون 17سال سن دارد.

 
پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: 12:49 :: نويسنده : helen

دانیل کیش Daniel Kish، در شیرخوارگی بینایی خود را از دست داد، او در نتیجه ابتلا به یک تومور مغزی به نام رتینوبلاستوما در سه ماهگی از دید یک چشم و در ۱۳ ماهگی از دید چشم دیگر محروم شد و به گفته خودش هیچ حافظه بینایی ندارد. اما او بیشتر اوقات بدون نیاز به عصای ویژه نابینایان، حرکت می‌کند و کارهایش را انجام می‌دهد. او حتی می‌تواند با دوچرخه‌اش به تنهایی و بدون راهنمایی، حرکت کند و به تنهایی در کوهستان اردو بزند.

 

 

دانیل همه اینها را به یاری توانایی و استعدادی ویژه‌ای به نام موقعیت‌یابی از طریق بازتاب صدا یا اکولوکیشن انجام می‌دهد. اکولوکیشن استعداد ویژه‌ای است که برخی از نابیناها دارند.

دانیل می‌تواند با دهانش صدای کلیک خاصی تولید کند و مثل دولفین‌ها بازتاب این صدا را بشنود و ردیابی کند. دانیل زمانی که دو ساله بود، شروع به این کار کرد. البته خیلی از کودکان نابینای دیگر هم این کار را می‌کنند، اما به خاطر منع شدن و تصور اینکه ممکن است از آنها جلوه بدی در اجتماع به عنوان یک آدم ناتوان ایجاد شود، توسط اطرافیان از این کار منع می‌شوند.

کیش برای درآوردن صدای کلیک، زبانش را سریع و محکم به سقف دهانش می‌زند، با این کار یک خلأ موقتی ایجاد می‌کند و همین خلأ صدای کلیک ویژه را تولید می‌کند. انسان‌ها به خاطر داشتن دو گوش، توانایی ردیابی محل صدا را دارند. از آنجا که امواج صوتی به یکی از گوش‌های زودتر از گوش دیگر می‌رسد، مغز از روی همین تفاوت زمانی متوجه جهت زمانی می‌شود. در حقیقت همان طور که ما به یاری دو چشم خود، دید سه بعدی داریم، یک شنوایی سه‌بعدی هم داریم.

کیش، البته، به صورت مؤثر و به جا و بر حسب نیاز از کلیک‌هایش استفاده می‌کند. وقتی او بیرون است، صدای کلیک‌های بلندتری درمی‌آورد. به این ترتیب می‌تواند یک ساختمان را از ۳۰۰ متری، یک درخت را از ده متری و یک آدم را از از دو متری تشخیص بدهد. او می‌تواند اشیایی با اندازه ۱۴ سانتیمتر را تمیز بدهد و حتی بین وسایل نقلیه مختلف، تفاوت قائل شود.
یک پژوهشگر با MRI تحقیقاتی روی مغز دانیل انجام داده است و متوجه شده است که هنگامی که مغز او مشغول موقعیت‌یابی از طریق بازتاب صدا است، قشر پس پسری مغز او فعال می‌شود. جالب است که همین قسمت مغز، وظیفه پردازش داده‌های بینایی را دارد. مغز عملکرد عجیبی دارد، وقتی این قسمت مغز از داده‌هایش محروم شود، یک عملکرد ثانویه پیدا می‌کند و می‌تواند داده‌های شنوایی را پردازش کند و یک تصویر ذهنی از موقعیت اشیای اطراف ایجاد کند.

 

 
پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: 1:58 :: نويسنده : helen

بازم سلام واسه اپ بعدی دیگه سلام نمیکنما!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اینم از زیباترین دختر چین

تمومید

منبع:http://www.roozeshadi.com/

باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

 
پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: 1:52 :: نويسنده : helen

 سلام این مطلب و دیدم احساس کردم خیلی باحال و قشنگه گفتم واسه شما هم بزارم 

یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمه‌ای داشت: خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟

خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!

افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می‌آمدند. آنها در دست خود قاشق‌هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته‌ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می‌توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته‌ها از بازوهایشان بلندتر بود، نمی‌توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند…
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: تو جهنم را دیدی!
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل 
اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشق‌های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می‌گفتند و می‌خندیدند. مرد روحانی گفت: نمی‌فهمم!
خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می‌بینی؟ اینها یاد گرفته‌اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم‌های طمع کار تنها به خودشان فکر می‌کنند!

((تخمین زده شده که ۹۳% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد. ولی اگر شما جزء آن ۷% باقی مانده می باشید، این پیام را با تیتر ۷% ارسال کنید..
من جزء آن ۷% بودم! و به یاد داشته باشید، من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما تقسیم کنم))

نظر هم فراموش نشه بااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای